عارفی رادیدند مشعل و جام آب دردست!


پرسیدند کجا میروی؟!


گفت:میروم با آتش بهشت را بسوزانم وبا آب جهنم را خاموش کنم


تا مردم خدارا فقط به خاطر عشق به او بپرستند


نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم!





علی  هرشب بیداراست 

باخدای خودرازونیازمیکند

برای علی رمضان و شوال یکسان است 

علی یکه و تنها درمیان نخلستان های فرات در نیمه های شب درمناجات میگوید:

«ای خدای بزرگ به بهشت تو طمعی ندارم واز دوزخ تو نمی هراسم

من تورا میپرستم زیرا شایسته پرستشی

میخواهی مرا بسوزان و خاکسترم را به باد بسپار،همه را تحمل میکنم؛ 

ولی یک لحظه مرا از خود دورمکن که نمیتوانم تحمل کنم.

من به تو عاشقم 

من تاجر پیشه نیستم که درازای عبادت توپاداش بخواهم »


 +{بخشی از دست نوشته ی شهید مصطفی چمران
                                                  از کتاب علی زیباترین سروده هستی }


+رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است ؛مکان آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

هم از آدمی شنیدیم، بیان آدمیت

«سعدی»