هزاران قصر مستحکم...
جواهر های دنیایی...
هزاران ثروت و درهم...
هزاران تن...هزاران سر...
هزاران روح در پیکر...
هزاران دست...هزاران چشم...
هزاران زلف چون عنبر...
قسم بر آیه اطهر...
قسم بر سوره ی کوثر
که اینهایی که من گفتم
نمی ارزد به یک موی (( امیر المونین حیدر))
پروردگارا! ببخش مرا که از تمسخر دیگران لذت بردم.
پروردگارا! ببخش مرا که براى رسوا کردن دیگران تلاش کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که نمازم، وقت یافتن گمشدههاى من است.
پروردگارا! ببخش مرا که نادانى دیگران را به رُخِشان کشیدم.
پروردگارا! ببخش مرا که براى همه گردن کشیدم، به غیر از خودم.
پروردگارا! ببخش مرا که دیگران را وادار به معذرت خواهى کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که همه اش دعا کردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یک بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار.
پروردگارا! ببخش مرا که فکر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.
پروردگارا! ببخش مرا که هر چه با من مدارا کردى، من بر تو خیره سرى کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که بر بى منزلى و بى کارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نکردم.
پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که به فکر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فکر زیبایى و طهارت باطنم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا که بارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یک «اِ اِ» گفتن، از کنارش گذشتم و هنوز باورم نیست که من هم رفتنى هستم.
پروردگارا! ببخش مرا که با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که در مجادله با این و آن فهمیدم که حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم.
پروردگارا! ببخش مرا که براى نظرات دیگران، آنگونه که حق شان بود، ارزش قائل نشدم.
پروردگارا! ببخش مرا که با پرسش هاى مشکل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقیر کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد که راستى راستى کسى هستم!
پروردگارا! ببخش مرا که تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم!
پروردگارا! ببخش مرا که توان حل مشکل دیگران را داشتم؛ ولى سکوت کردم و گفتم دردسر نمىخواهم.
پروردگارا!ببخش مرا که آن قدر که حسرت نداشته هایم را خوردم، شاکر داشته هایم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا که اگر 1000 تومانم گم شد، غصه دار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصه نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا که واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم.
پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که غصه روزى ام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا که مدام دروغ گفتم و توجیه کردم که دروغ مصلحتى بود.
پروردگارا! ببخش مرا که خود را به خواب زدم تا از انجام کارى که وظیفه ام بود، شانه خالى کنم.
پروردگارا! ببخش مرا که با دروغ هاى مکرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم.
پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.
پروردگارا ...
پروردگارا!!! می بخشی مرا ؟؟؟؟
............
....
..
.
خدایا،
” هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی،
به هر که وبه هرچه دل بستم،تو دلم را شکستی،
عشق هرکسی راکه به دل گرفتم، توقرار ازمن گرفتی،
هرکجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم،
در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم،
تو یکباره همه را برهم زدی،
و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی،
تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم…*
تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم،
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم،
و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم…
*
خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.”