√ جوانے نزد شیخ حسنعلے نخودکے آمد و گفت :
سـ ه قفل در زندگے ام وجود دارد و سـ ه کلید از شما مےخواهم.
قفل اول اینست کــ ه دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکــ ه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکــ ه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ فرمود :
براے قفل اول نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.
براے قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
جوان عرض کرد: سـ ه قفل با یک کلید ؟!
شیخ فرمود : نماز اول وقت « شاه کلید » است !
+ بـرخـیـز و مـادریـَت را شـروع کـــن ; فـضــه حـریــف گـریـه طـفـلان نـمی شــود
++بابای مهربانم !
کاش مثل محرّم و فاطمیه ، ایّامی هم بود به نام "مهدیه"
و عزا می گرفتیم مصیبت نیامدن تان را
گرچه هر روزی که پسرِ فاطمه (س) نیاید ، مهدیه است ...
اما کاش "فقط مطّلع باشم" که هر روزِ بی حضورِ شما ، مصیبت زده ام
عزاداری و اشک پیشکش ...
˙·٠• اللهم عجل لولیک الفرج •٠·